غوطه ور در زندگی



موقع مسواکزدن دستم را به کمر میزنم و پهلو هایم درد میگیرد. پس ان دو ساعت و نیم ورزش دیشب موثر افتاده. لش و بی حوصله ام. دلم برای خیلی ها تنگ است. خیلی ها که اثبات کرده اند بیشعورند. احساس تنهایی میکنم و خوشحالم که محدثه امشب می اید. دیشب نهال میگفت اگر محدثه دیرتر امد بفرستیمش خوابگاه ۳. بعد صدایش را اروم کرد و گفت نقشه دوم! و قاعدتا نقشه دوم این بود که من را هم بفرستند خوابگاه ۳! 

تمام شب را بریده بریده خوابیدم و صبح بینی ام کیپ بود. همانطور که حوله به دوش به طرف دستشویی میرفتم با خودم گفتم به خدا اگه باز سرما بخورم! محل سگم بهش نمیدم! قرص؟ امپول؟ شربت؟ بیخوووووود! خودت خودت شو! های بدن جون! خووودت خوب شو! 

صبحش که سگیست! به باقی روز امیدوار باشیم. تولد محدثه است! تبریک یادم نرود. 

علی و محمدامین جواب پیام هایم را نداند و تکلیف اخر هفته ام روی هواست. محمدامین انلاین نشده و اگر نشود فردا زنگش میزنم. باز یک روز باید بروم درمانگاه دانشگاه برای تنظیم وقت جراحی دندانم. چرا تلفن جواب نمیدهند لعنتی ها؟ 

کلافه و شلوغم. غیبت های ریاضی ام زیاد شده و چهل و پنج دقیقه وقت دارم جزوه ام را کامل کنم . 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

هوای پاکم آرزوست کاف دانلود خلاصه کتاب اندازه گیری سنجش و ارزشیابی آموزشی دکتر سیف تولید کننده ظروف ملامین کسری یزد خرید اینترنتی صندلی راحت نشین و صندلی تکیه گاهی بدون پایه حبه انگور مجله علمی ریسام آموزش تایپوگرافی حروف فارسی در فتوشاپ بیت خور - Beatkhor زاگرس کمپرسور ایرانیان